تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت نود و سوم
زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
آقا یوسف مهلتی برای حرف اضافه و خداحافظی نگذاشته و گوشی را قطع میکند. یحیی انتظار همینش را هم نداشت. فکر میکرد اصلا تلفن را جواب ندهد یا لااقل برخورد تندتری داشته باشد. گوشی را روی کانتر میگذارد و خودش روی مبل جلوی آشپزخانه مینشیند. از رفتار نه چندان تند یوسف، نور امیدی ته دلش روشن میشود که شاید بتواند آوا را آشتی داده و سر زندگیشان با سمیر برگرداند.
صدای پارک ماشین جلوی در
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشی جانا.🌺
۴ ماه پیشسیتا
00بیچاره سپهر چه کیری افتاده ها مخش هنگ کرد
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
👌🌺
۸ ماه پیشسارای
10عالی بود دستت طلا فاطمه جونی😘😘
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
خوش بشینه به نگاهتون🌺
۸ ماه پیشدلنیا
10بیصبرانه منتظر پارت بعدی هستم❤
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
❤️❤️
۸ ماه پیش
فاطمه ❤️
10دست مریزاد فاطمه جان🌟🌟🌟🌟🌟