پارت نود و سوم

زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

آقا یوسف مهلتی برای حرف اضافه و خداحافظی نگذاشته و گوشی را قطع می‌کند. یحیی انتظار همینش را هم نداشت. فکر می‌کرد اصلا تلفن را جواب ندهد یا لااقل برخورد تندتری داشته باشد. گوشی را روی کانتر می‌گذارد و خودش روی مبل جلوی آشپزخانه می‌نشیند. از رفتار نه چندان تند یوسف، نور امیدی ته دلش روشن می‌شود که شاید بتواند آوا را آشتی داده و سر زندگی‌شان با سمیر برگرداند.
صدای پارک ماشین جلوی در

1469
474,804 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه ❤️

    10

    دست مریزاد فاطمه جان🌟🌟🌟🌟🌟

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشی جانا.🌺

    ۴ ماه پیش
  • سیتا

    00

    بیچاره سپهر چه کیری افتاده ها مخش هنگ کرد

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌🌺

    ۸ ماه پیش
  • سارای

    10

    عالی بود دستت طلا فاطمه جونی😘😘

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خوش بشینه به نگاهتون🌺

    ۸ ماه پیش
  • دلنیا

    10

    بیصبرانه منتظر پارت بعدی هستم❤

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️❤️

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید